درد عشق

ساخت وبلاگ
خدايا اين روزا حسو حالم خوش نيس نميدونم چرا نميتونم چيزي بنويسم تو ذهنم تو فكرو خيالم هزارتا حرف است اما فقط برا خودم مرورش ميكنم و هزار تا اما و اگر روز به روز عشقم بهش بيشتر ميشه.هيچ مردي جز اون به چشمم نمياد تمام فكرو خيالم شده  حافظ خيلي خوب ميگه كه الا يا ايه الساقي ادر كاسا و ناول ها كه عشق اسان نمود اول ولي افتاد مشكل ها واقعا دارم كم ميارم ديگه نميتونم  عشق من با همه ادما فرق ميكنه سهمي كه ازين عشق دارم خيلي كمه هيلي كم سهم من از محبتش بعد از خانوادش هست مادر خواهر برادر همسر دختر پسر نوه و بعد من در حقيقت سهمي نميمونه ولي دست من نيست هروقت دلتنگ ميشم اجازه ندارم ببينمش يا بش پيام بدم چون متعلق به من نيست من فقط تايماي محدود اجازه پيام دادن حرف زدن و ملاقات دارم  در واقع اخر هفته روزاي تعطيل ميتونم بگم هيچ سهمي ندارم و اين برا من خيلي سخته امروز هوا عاشقانه بود دلم ميخواست فقط ي جمله بگم دوستت دارم و براش ارسال كنم اما ممنوع بود برام چون اون متعلق به من نيست .خدايا كمكم كن راهو نشونم بده 

ي ضدحال عظيم...
ما را در سایت ي ضدحال عظيم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahnoosh1394 بازدید : 91 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 9:24